جدول جو
جدول جو

معنی تهی میانی - جستجوی لغت در جدول جو

تهی میانی(تَ / تِ / تُ)
بی مغزی. کم ظرفی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
پس از این همه مناقب، خجلم خجل پشیمان
که ثنای خویش گفتن بود از تهی میانی.
نظامی (یادداشت ایضاً).
آن باد که این دهل زبانی
باشدتهی و تهی میانی.
نظامی.
رجوع به تهی میان و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ / تِ/ تُ)
خالی و میان تهی. (آنندراج). مجوف ومیان خالی. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ هَِ مَ / مِ)
مردم بی سروپا و خانه بدوش. (غیاث اللغات). جمعی هستند از لوطیان و بی سروپایان که در ته میدان گاه در یک گوشه افتاده می باشند. (بهار عجم از آنندراج) (از غیاث اللغات) :
سینه چاکان سر کوچه و بازار توایم
ته میدانی نعمت خور دیدار توایم.
میرنجات (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا